به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایبنا، پنجمین جلسه کارگاه سیرهنگاری با عنوان «بررسی جایگاه جماعت شیعه و امت اسلامی در فهم سیره» با تدریس دکتر احمد پاکتچی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، 29 شهریور در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. خلاصه اظهارات دکتر پاکتچی را در ادامه می خوانید.
سیره در گذشته و در میان مسیحیان
* تاریخچه سنت سیرهنویسی به مورخان مسیحی برمی گردد و کارکردهای این علم را باید در تاریخ دین مسیحیت جستجو کرد. روش «قدیسنگاری» (Hagiography) به عنوان حوزهای از فضای ادبیات و تاریخنگاری مسیحی در قرون وسطی است که در سه سبک، طبقهبندی می شود.
* اولین نوع قدیسنگاری وابسته به «تقویم مناسبتها» است. در این سبک، اتفاقاتی که برای قدیسان رخ داده، بر اساس تقویم روزهای سال، شرح داده میشود. در دومین سبک نیز که ناظر به توصیف «زندگی قدیسان» است، قدیسنگار، به ترتیب زمان زندگی هر قدیس و سال حضورش در جامعه مسیحیان، به توصیف و گزارش زندگی او میپردازد. در سبک سوم نیز توجه قدیس نگار به «آبا» یا رجال منتخب و مذهبی کلیسا معطوف است و شرح زندگی این گروه، محور قدیسنگاری را شکل می دهد؛ در این سبک قدیسنگاری، عنصر فقه و مذهب، نقشی پررنگ دارد و هر مذهب میکوشد تا بیشتر به معرفی و توصیف رجل مذهبی خود بپردازد.
* الگوسازی و ارائه تعالیم اخلاقی به پیروان دین مسیحی و نیز تقویت ایمان مخاطبان به عنوان اصلیترین اهداف قدیسنگاری بوده است.
* «زیستنگاری» (Legacy)، نوعی شرح حالنویسی عمیق تعلیمی محسوب میشود که در آن، نوشته، درگیر بیان احساسات مؤلف خویش میشود تا از این رهگذر، نویسنده، تجربه زیسته سوژهای را که در باب وی قلم زده، برای تعلیم دیگران شرح دهد. به عنوان مثال، نامههای «جواهر لعل نهرو» به دخترش، نمونهای از زیستنگاریهایی است که در آن نهرو، عصاره فکر و زندگیاش را با زبانی احساسی و سرشار از ظرافت کلامی به دخترش و به عبارتی بهتر، به نسل آینده هند تقدیم میکند. در سیرهنگاری نیز، مؤلف به منظور الگوبخشی در زندگی و تأثیر بر باورهای مردمی، میکوشد تا به ارائه یادمان و میراثی فرهنگی از پیامبر (ص) و ائمهاطهار بپردازد.
* سیرهنگاری در اسلام ترکیبی از دو سنت «قدیسنگاری» و «زیستنگاری» است. در فرهنگ اسلامی، سیره برای وصف شرححال غیرمعصومان نیز کاربرد داشتهاست. در پارهای موارد، سیرههایی برای وصف رجال دینی نظیر خلفا و صحابه نگاشته شده و حتی در بین کسانی که مشرب عرفانی داشتهاند، سیره اولیاءالله هم مورد توجه بوده است. نکته قابل توجه کلیه این آثار این است که همگی فراتر از یک گزارش تاریخی بوده و جنبه تعلیمی آنها برجستهتر از ابعاد تاریخیشان است. همچنین تفاوت اصلی سیره و بیوگرافی در این است که در سیرهنویسی، بیان احساسات مؤلف بر متن غالب است؛ در حالی که بیوگرافی لزوماً چنین مشخصهای ندارد.
سیره نویسی معصومان در میان مسلمانان
* مخاطبان در دورههای پس از معصومان، به دلیل آن که درکی مستقیم از حیات آنها ندارند، برای شناختشان به سیرهها متوسل میشوند و از این رو مؤلفان سیره، بین مخاطب و معصومان قرار میگیرند. در این میان نکته حايز اهمیت این است که مؤلف سیره با انتخابهای خود، برخی کاربردهای آن را برجسته و بعضی دیگر را کمرنگ میسازد. به عنوان مثال، زندگی امام حسین (ع) و حیات سیاسی آن حضرت، پس از صلح معاویه امام حسن (ع) با معاویه آغاز میشود و تا شهادت وی 20 سال به طول میانجامد؛ در حالی که اگر سیره سیدالشهدا را به معنای متن نگارشیافته در نظر بگیریم، تنها ناظر به حوادث دو ماه پایانی عمر آن حضرت است. از این منظر، سیره به معنای آن چیزی که توسط مؤلف نگارش مییابد، همواره دربرگیرنده کل زندگی یک فرد نیست. همین مساله برای محققانی که به دنبال کاربردهای سیره در زندگی امروز هستند، دارای اهمیت است؛ به این معنی که ما برای الگوسازی بر مبنای زندگی معصومان نیازمند درک آن بخشهایی از زندگی آنها هستیم که در سیرهنگاریها مغفول مانده است.
* درک هر گروه از مسلمانان و همچنین شیعیان از سیره، درگیر محدودیتهایی نظیر شرایط مکانی، زمانی، بافت جامعه، شیوه زندگی و نظایر آن است. مثلاً در آستانه انقلاب سال 1357 ایران، فهم مردم از ماجرای کربلا و سیره امام حسین (ع) صبغهای کاملا متفاوت نسبت به دورههای پیش مییابد؛ حتی فراتر از آن میتوان مدعی شد که درک سیره نبوی نزد شیعیان با اهل سنت دارای تفاوتهایی اساسی است.
* سیره از منظر کلامی، چه بین مسلمانان و غیرمسلمانان و چه میان فرقههای مختلف اسلامی، مرز میکشد. از منظر اهداف کلامیـفرقهای، سیرههای شیعیان، دو جنبه ایجابی و سلبی را تعقیب میکنند. از رهگذر ایجابی، آنها به دنبال اثبات حقانیت مواضع فرقه با ثبت معجزات و دلایل معصومان هستند و از منظر سلبی هم، دفاع از مواضع فرقه و پاسخ به شبهات درباره امامت یافتن و سلوک معصومان را پی میگیرند. در همین خصوص باید به دو نوع بیان در رد شبهات توجه داشت؛ یکی بیان «استدلالی» که در آن انصاف فرد مقابل، مد نظر قرار میگیرد و دیگری بیان احساسی که «همدلی» مخاطب را میجوید.
* در بیان استدلالی، پاسخگویی به شبهات با ابزار استدلال و برهان، برای مؤلف حايز اهمیت است؛ در حالی که در بیان احساسی که سیرهنگاری در قلمرو آن قرار دارد، با استدلال روبهرو نیستیم و صرفاً شاهد اخبار و اطلاعاتی از گذشته هستیم که همدلی مخاطب را میطلبند. از همین روست که بسیاری از متون سیره شیعیان، به واسطه کارکرد عاطفیشان به پالایشی سندی و چه بسا بیرحمانه نیازمندند. غلبه احساسات در این سیرهها تا حدی است که گاه در شیعه بودن یعقوبی و مسعودی که سیرههایی تحقیقی، مستند و استدلالی ارائه کرده اند، جای شک باقی میماند.
*در فرآیند آرمانسازی، سوژه، صورتی فرازمینی مییابد و از این رو هرچه بیشتر به سوی آرمانسازی حرکت کنیم، از الگوسازی فاصله میگیریم. به این ترتیب، زمانی که در پی معرفی ائمه به عنوان موجودات زمینی و بشری هستیم تا از این رهگذر آنها را به عنوان الگو معرفی کنیم، از تصویر آرمانی و فرازمینی آنها فاصله گرفتهایم. همچنین ابهام و وضوح نیز دو روی دیگر سکه کارکرد سیره هستند و بسیاری از وقایع تاریخی به واسطه اقتضائاتی، دارای وضوح و ابهام هستند که بارزترین نمونه آن را در ابهامات شهادت حضرت فاطمه (س) میتوان دید.
* یکی از کارکردهای اصلی سیرهها، کارکرد «هویتی» آنهاست؛ به این معنی که سیره برای ایجاد یک هویت مشترک نگاشته میشود و از آنجایی که هرگز، از هیچ هویتی نمیتوان به یک معنای دقیق، جامع و مانع رسید، این کارکرد بر عناصر آرمانسازی و ابهام تکیه میزند. بهعنوان مثال، اختلاف در تاریخ وفات پیامبر (ص)، کارکردی بسیار مهم و هویتبخش بین شیعه و سنی دارد. کارکرد دیگر سیره، کارکرد «آدابی» آن است؛ به این ترتیب که سیره، قادر است تا به رفتار اجتماعی افراد شکل دهد و آن را متأثر از خویش کند. مثلاً نحوه رفتار اجتماعی پیامبر و معصومان در مواردی نظیر سلام کردن یا حتی برخورد با کودکان، از مطالعه سیره حاصل میشود؛ از این رو سیرهها از نظر آدابی، به الگوسازی و وضوح گرایش دارند. از سومین کارکرد سیره هم میتوان تحت عنوان کارکرد «میثاقی» یاد کرد. این کارکرد، ناظر به این مساله است که جوامع برای آن که بتوانند همکاریهای اجتماعی خود را بالا ببرند، مرتباً قواعدی را مورد امتحان قرار میدهند؛ از این رو وقتی اتفاقی با فرکانس بالا، جمعیت عظیمی را درگیر میسازد، کارکردی جدی و میثاقی مییابد. حج نمونه بارز این کارکرد است. سیرهها در بحث میثاقهای اجتماعی، هم میتوانند صورتی آرمانساز داشته باشند و هم الگوسازی را تعقیب نمایند.
/6262
نظر شما